جستجو
-
۲تصویر
دفتر الملوک
دفتر الملوک، دختر نجم السلطنه.
-
۲تصویر
آمنه دفتر الملوک به عبدالحسین میرزا فرمانفرما
نامه آمنه دفتر الملوک (دفتری) به عبدالحسین میرزا فرمانفرما
-
۱تصویر
فاطمه خانم عزت السلطنه (عزت الدوله) به عبدالحسین میرزا فرمانفرما
نامه عزت السلطنه به عبدالحسین میرزا فرمانفرما؛ گزیده متن: تصدقت بگردم، دستخط مبارک رسید زیارت کردم، بر مردمک دیده نهادم. از سلامتی مزاج مبارک شکر حمدالهی را به جای آوردم. از راه مرحمت جویای حال این بنده شده بودید، الحمدالله بعد از فضل خداوند نعمت صحت موجود است. عمری به فراق می گذارم به الله بقدری مؤثر است به من که از زندگانی دنیا از دست فراق سیر شدم. قربانت برم گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو شرح دهم غم ترا نکته به نکته مو به مو. تصدقت برم تا در خدمت سرکار بودم همچه فراق اولاد به من معلوم نمی شد، ولی حال چه عرض کنم که خدای نکرده اسباب ملال سرکار نشود. خدا می داند تمام شاکر هستم که سرکار سلامت باشید، سرکار مشغول باشید، من آسوده هستم. الهی من سرکار را بی شغل بیکار نبینم. بمیرم الهی برای سرکار که چه کشد الهی درد و بلایت به جان من بخورد. پیش مرگت شوم شاهزاده جانم، قربانت بروم می ترسم در این طهران خراب شده بمیرم آرزوی دیدارت را به گور ببرم. باری قربانت برم این چرندها تمام از تنهایی می نویسم. قربانت برم امروز سرکار نجم السلطنه آمده بودند می گفتند شاهزاده کاغذ نوشته که فیروز تکلیف شده وقتی انشاالله می آید یک سر باید بیاید پیش دفتری. نجم السلطنه می گوید باید انشاالله دوباره آن را عقد کنید عقدش آنوقت درست نبوده، گفتم انشاالله دوباره عقد می کنم، هر جور شما میل دارید من و فرمانفرما حاضریم از این حرفها. تا عصری بودند رفتند می گفتند شاهزاده نوشته دو کس کو [؟] با عزت سلطنه تا قائم آل محمد برسد، باز قربانت برم از راه دور می خواهد میانه را به هم بزند. از [؟] نجم السطنه گفتن [؟] که همه وقت میانه من شما را شاهزاده به هم می زند، حال که الحمدالله طرفین محبت نداریم تا بعد چه شود خدا میداند واله همچه [ناخوانا] محبت نیست این عمرهای دو روزه قابل بدی نیست. زیاده جانم عمرم الهی تصدقت بگردم.
-
۳تصویر
فاطمه خانم عزت السلطنه (عزت الدوله) به عبدالحسین میرزا فرمانفرما، ۱۳۲۱ ق
نامه فاطمه خانم عزت السلطنه (عزت الدوله) به همسرش، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، به همراه پاکت
-
۲تصویر
حقوق دیوانی دفتر الملوک، ۱۳۳۴ ق
درخواست دفتر الملوک، دختر وزیر دفتر، درباره انتقال حقوق دیوانیاش از ملایر و تویسرکان به عراق عجم و موافقت یمین الملک، وزیر مالیه
-
۲تصویر
نامه درباره نجم السلطنه و همسرش وکیل الملک [تبریزی]، [اواسط قرن ۱۴ ق]
گزارش نویسنده از وضعیت نجم السلطنه در اندرون و مناسبات وی با همسرش وکیل الملک [تبریزی]، و همچنین احتمال باردار بودن نجم السلطنه.
-
۲تصویر
مچول خانم به عبدالحسین میرزا فرمانفرما
به خاک پای مبارک عرض می شود عمده مطلب امیدوارم هستم خداوند این بنده کنیز را تصدق وجود مبارک بکند. یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن از روز ورود سرکار نواب مستطاب حضرت علیه عالیه دامت شوکتها همه روزه به خاکپای مبارک شرفیاب می شوم، یک ساعت به غروب مانده مرخص می شوم. اگر عرض کنم از حالت سرکار علیه عالیه که در چه کاری مشغول هستند بی مزه نیست. بعد اینکه به کارهاشان می رسند زندگانیشان را منظم می کنند به سلامتی جان عزیزانتان بعد [ناخوانا] مکرر آه کره کره می کشند، می فرمایند شاهزاده جان قربانت بگردم، چشم شان مثل پیرزن ها پر اشک می شود بعد می فرمایند فیروز عباسی مادام بوسی از هر طرف نگاه می کند می بیند علی مانده [ناخوانا] کمینه مانده ام با حضرت علیه جان دو تا عروسک مقوایی گذارده اند پیش خودشان دعا می کنند اینها هم جان بگیرند بفرستند فرنگستان. گاهی چند شب سر کار دفترالملوک دامت شوکتها را می فرستند می آوردند به ایشان مشغول هستند. زیاده جسارت نیست جان کمینه کنیزموچول [ناخوانا ] مبارکت؛ پشت نامه: عریضه مچول خانم است که چرند عرض کرده است.
-
۴تصویر
نجم السلطنه به عبداالحسین میرزا فرمانفرما
نامه ملک تاج نجم السلطنه به برادرش، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، همراه با پاکت نامه؛ گزیده متن: قربان جنابت بگردم، خط مبارکت زیارت شد، بعد از مدت های مدید از سلامتی وجودت شاکر شدم. از حالم جویا باشید حمدالله سلامت هستم. دیروز هم از صبح رفتم خدمت حضرت علیه عزت السلطنه. آقایان الحمدالله خوب بودند، جای عزیز شما خیلی خالی بود. اینکه مرقوم فرموده بودید خدواند دوستی ما را به قائم آل محمد برساند. برادر انشاالله به سلامتی شما دوستی برسد من در این دنیا با کی بد شدم و بد رفتاری کردم که سر شما دویمی باشد. انشاالله شما سلامت باشید از همه بهتر است. اینکه نوشته بودید نصرت تکلیف شده معلوم است می شود، بیش از سنش که نباید کسی تکلیف شود، حالا پانزده سال است. البته می شود اینکه مرقوم فرموده اید سرکار حوصله عروسی و خانه ندارید مختارید، اما برادر این مثلی که از قدیم گفته بودند برای امروز من و شما است، برادری به جا، بزغاله از هفتصد دینار کمتر نیست. من خواهر شما هستم دفتری که گردن نگرفته آنچه رسومات دختر است بشود. الحال ده سال است به حساب خودتان این عقد است. در عرض این ده سال پانصد تومان تعارف معمولی برای این مرحمت نکردید. این چند سال که گرفتار بودید و شیراز هم نمی شد طهران بودید هم نمی شد، پاک عرب شدید. حالا خیال بکنید که فلان فلان به دفتری دادید، آنچه دادید هست و به همه جهات سیصد تومان نمی شود و حاجی میرزا جواد آقا و پسرش هم که مرده اند، این قباله عقد باید نوشته شود. پسر حالا مکلف است باید وکیل بکند، این دوباره اقرار بکند آن عقد صحیح نبود و آن ها هم حالا برای نوشتن قباله نیستند. باید نوشته شود که نواب والا روز عقد به من دادید که آن اسباب داده شود. از روی آن نوشته مرحمت بفرمائید اسبابها را که جواهر است و لباس است و آینه عقد است و سایر ملزومات که نوشته بودید مرحمت بفرمائید. یعنی در فکرش باشید. دختر که گردن نگرفته حقی دارد در عروسی، پدر شوهر بدهد قباله عروس و اسباب عروس قبل از آمدن نصرت الدوله حاضر کنید. من ایراد به عروسی ندارم. خودت میدانی هر چند پریروزها حاجی میرزا حسن کالسکه آورد، دفتری را خانم خواسته بود چادر بکرد برد. عبدالله خان داد بیداد که به نظرم می آید یک سال من هم از میان برود. میرزا حسن این قسم که می آید چادر به سر دختر می کند می برد، حالا نصرت الدوله نیست من جلو نمی گیرم و الا نخواهم گذاشت. حالا برادر راستش فکر قباله نوشتن و اقرار بکن. اسباب هم که نوشته داری از روی این نوشته معین بکن که اسباب [ناخوانا] فیروز نشود. همین قسم که من به زنی خودم خرجی عروسم کردم، شما هم باید بکنید. دختر من خیلی افاده دارد، بدان اما خیلی خوش خلق خوش رفتار است. آسوده باش عروس خوبی داری والله همه طهران این دختر را طالب بودند، این است که به کنیزی شما دادم و حضرت عزت و باید چشمش کور شود کنیزی شما و مادر شوهرش بکند. از هر جهت آسوده باشید دختر خوبی است الحمدالله. انشاالله آن عروسهات هم خوب بشوند. به دلخواه قسمت بشود برادر، عباس هم ماشاالله بزرگ است باید فکرش بکنید انشاالله؛ پشت پاکت: نوشتجات سرکار علیه نجم السلطنه شهر صفر.
-
۲تصویر
نجم السلطنه به عبدالحسین میرزا فرمانفرما
نامه ملک تاج نجم السلطنه به برادرش، عبدالحسین میرزا فرمانفرما؛ گزیده متن: قربانت شوم، تصدقت بگردم، چندی است که از گرفتاری حالات خودم نتوانسته چیزی بنویسم، مدتی بود حال نداشتم. از حالت جناب وکیل الملک بخواهید، همان قسم است، بد دارد، حالت اسهالی هست. حالا که فرنگستان هم موقوف شده حکیم ها گفتند برود دوباره گفتند زیاد بنیه ندارد تا خداوند چه بخواهد. این چند روز را هم حضرت علیه خانم عزت السلطنه حال نداشتند. به غیر [ناخوانا] حالت ها مثل حمله درد حال این قسم ها نیست الحمدالله رفع شده آسوده باشید. من هم دو سه بار آمدم این چند روز هم شاه خازن اقدس حکیم ها را فرستادند بنا بود خودشان هم تشریف بیاورند تا حالا که نیامدند. دفتری دو سه شب بود خدمت خانم نواب عزت السلطنه بود. پریروز من بردم خانه امروز که خودم خواستم بیایم هرچه کردم نیاید دفتری قبول نکرد، من گفتم دفتری تو مثل عروس دستک دار شدی، هوای خاطر رفتن همینی نشینی سرجات دختره، به خانم عزت السلطنه گفتم این خودش آمده هر چه کردم نیاورم نشد. انشاالله خداوند شما را و خانم عزت السلطنه همه را سلامت نگهدارد. زیر سایه شما بباید باشد [ناخوانا] از بابت پلایین کاغذی حاجی وزیر برای من نوشته بود، آنجا خیلی خراب شده، از هر بابت کاری دست ما داده است. پلایین از بابت فروش هم اگر حقیقت خیال دارید همان قیمت که نواب عمیدالدوله فروخته شما هزارتومان بیشتر بفروشید مشهدی حاضر است والا با این خرابی این ها هم میل دارید کسر باشد است. اما [ناخوانا] از دست قنات حقیقت من تنگ آمدم. این چند روز چند نفر مقنی با آقا میرزا محمدعلی خان این ها را فرستادیم تازه یک آبی پیدا کرد. الحال هزارتومان خرج قنات شد، تازه قدری آب پیدا کرد. امسال املاک طهران تمام قنات هایش خشک نشد. ملک اطراف ملک است، عراق، قزوین، این جاها، والا مال طهران فایده ندارد. مصدق السلطنه هر سال هرچه دارد روی خانی آباد اسفندیاری می گذارد. گاهی می خواهد بفروشد مشتری شصت پنجاه هزار هم دارد، من نمی گذارم، می گویم باید باشد این هم حال املاک طهران است؛ پشت پاکت: کرمانشاه خدمت نواب مستطاب اشرف والا شاهزاده فرمانفرما مشرف شود، سیزدهم محرم؛ همراه با مهر نجم السلطنه.
-
۲تصویر
نجم السلطنه به عبدالحسین میرزا فرمانفرما
نامه ملک تاج نجم السلطنه به برادرش، عبدالحسین میرزا فرمانفرما؛ گزیده متن: قربانت شوم، مدتیست که خط مبارکت زیارت نشده. امیدوارم انشاءالله وجود مبارک به سلامت باشد. از حال ماها بخواهید حمدالله سلامت هستیم و به دعای جان شما مشغول، حضرت علیه خانم هم الحمدالله خوب است. چند روز بود خانم دفتر آنجا خدمت حضرت علیه نواب عزت السلطنه بود، دیروز آمد الحمدالله خیلی مایل همدیگر هستند به زیر سایه شما انشاالله. آقا، دفتر بسیارخوب دختر با عقلی شده بدانید و اگر از من سؤال بشود برای من سخت است، [ناخوانده] زیاد دارم کارم را می کند اسباب راحتی است برای من. الحمدالله گزارشات هم تازه نیست، مردم برای نان قدری اوقات تلخ هستند. آن هم با خداست، پارسال همه جا را سن زده بود، کار خدا است ارزانی و گرانی. قربانت گردم، حساب دو سال قبض از میرزا محمد علی خان نوشته، دو فرد به من داده دو فرد هم گفتم برای سرکار بفرستد. بعد از کار قنات دویست تومان سهمی حضرت والا شده الحال هم باز قدرت کار دارد باید مقنی گذاشت این دهات اطراف تهران حاصل ندارد به جز زحمت و مرارت، اگر اذن می دادید می فروختیم پول او را اطراف و سایر جای ها مثل عراق، قزوین آن صفحات جای می خریدیم این قسم ده چه حاصل دارد [ناخوانا]، پلایین هم قناتهاش خراب است و آب ندارد، برای زراعت آب می خرند و استاد حسین کار می کند، پنجاه روز است و آب معلوم نیست. شنیدم باز فرمودید زمین بفروشند، من نمی دانم چه خیال می کنید زمین می فروشید قنات که نصف فروختید، زمین هم که فروختید، دیگر بس است این زمین ها را نفروشید، بگذارید باشد رویش می افتد سال به سال و از هر ملکی بهتر است، پلایین را اگر میل به فروش دارید بنویسید. از قیمت نواب عمیدالدوله دو هزار تومان بالاتر و نواب عمیدالدوله پانزده هزارتومان فروخته، سرکار هفده تا بفروشید اگر میل دارید و آن به میل سرکار است. این قیمت به قرار پنجاه هزار تومان شش دانگ می شود و الحال پلایین خرجی در رفته سه هزارتومان منهاش بدهد ده نیم است و از این زیادتر هم هیچوقت بالاتر نخواهند رفت و کسی هم بیشتر از خانم و من نخواهد خرید، اگر دانگی چهار هزار تومان شود مگر خودمان بخریم. حال اگر میل مبارک باشد بنویسید و نباشد مختارید. ملک دهات دور فایده دارد نه طهران به جز قنات و اسباب زحمت من [ناخوانا] دور خریدم بیست هزارتومان. الحال حاجی ملک عراقی آمده طهران بیست و هشت هزارتومان می خرد و عضدالسلطان نوشته همین قیمت می خرد، حالا با وجودی که خراب است این قیمت است. در یک سال اگر بفروشم بیست هزارتومان فایده کرده ام و مداخل ملکی را هم بردم، اما دهات طهران همان است منتهاش در بیست سال بماند دو هزارتومان علاوه بشود. برادر امروز آب زمین طهران هرچه بماند بالا می رود، این چند سال که شما طهران را ندیدید تمام بیرون های دروازه شهر شده زمین های نزدیک درشت که فرمانفرمای مرحوم گرفته بود تمام باغ شده، هرکس باغی ساخته است دیگر هرچه زمین داری اذن فروش نده بس است. مصدق السلطنه هم بیست هزار زرع دیروز خریده، زرعی پانزده شاهی نزدیک باغ شاه و من از [ناخوانا] از این زمین که از شما دارند که [ناخوانا] سی هزار زرع نزدیک باغ شاه می خواهم بخرم. انشاالله قنات هم حکیم الملک، اگر بخرم انشاالله باغی بسازم بیرون، به هر جهت ملک اطراف خوب است. حضرت وکیل می گوید بیست هشت هزار تومان بفروش به حاجی ملک و پول بگیر. من می گویم اگر [ناخوانا] بکنم یک سال دیگر سی پنج هزار می فروشم حرف وکیل بگوش من نمی رود و حاجی ملک را خیال دارم جواب صریح بدهم که نمی فروشم، برود آسوده شود. برادر حالا باید معامله گری کرد، خرید فروخت کرد. این تفصیل حال من است قربانت من بشوم از حالات خودتان بنویسید.
غربال
- D شروع از اول
نوع
موضوع
- نامه نگاری(۹)
- دارایی، ملک، اداره املاک(۶)
- برادر و خواهر(۶)
- پول(۵)
- بیماری(۵)
- ازدواج(۵)
- لباس(۴)
- قنات(۴)
- سفر(۴)
- عریضه(۳)
- عروسی(۳)
- دعوا(۳)
- جواهر و جواهرآلات(۳)
- تفأل(۳)
- بدهی و قرض(۳)
- اجرت(۳)
- کنسولگری و سفارتخانه(۲)
- کشاورزی(۲)
- هدیه(۲)
- مهر(۲)
- بیشتر
- نامه نگاری(۹)
- دارایی، ملک، اداره املاک(۶)
- برادر و خواهر(۶)
- پول(۵)
- بیماری(۵)
- ازدواج(۵)
- لباس(۴)
- قنات(۴)
- سفر(۴)
- عریضه(۳)
- عروسی(۳)
- دعوا(۳)
- جواهر و جواهرآلات(۳)
- تفأل(۳)
- بدهی و قرض(۳)
- اجرت(۳)
- کنسولگری و سفارتخانه(۲)
- کشاورزی(۲)
- هدیه(۲)
- مهر(۲)
- سیاست و دولت(۲)
- زیارت و زیارتگاه(۲)
- زن و شوهر(۲)
- دید و بازدید(۲)
- خواب(۲)
- تلگراف(۲)
- بچه(۲)
- بانک و امور بانکی(۲)
- باغ(۲)
- امور مالی(۲)
- اجاره(۲)
- کفش(۱)
- کالسکه(۱)
- چراغ(۱)
- پرتره(۱)
- وصیتنامه(۱)
- وزارت مالیه(۱)
- ورزش و نرمش(۱)
- نمایشگاه(۱)
- نمایشنامه(۱)
- نان و نانوایی(۱)
- میوه(۱)
- مهمانی(۱)
- معماری(۱)
- مداوا(۱)
- فیلم(۱)
- غله(۱)
- غذا(۱)
- غارت(۱)
- عکس(۱)
- عروسک(۱)
- عثمانی(۱)
- طلاق(۱)
- طب و طبابت(۱)
- صیغه(۱)
- زبان فرانسه(۱)
- رسید(۱)
- رختخواب(۱)
- ده(۱)
- دایه(۱)
- دارو(۱)
- خواستگاری(۱)
- خدمتکار(۱)
- خانوار(۱)
- حیوان(۱)
- حواله(۱)
- حجاب(۱)
- جهیزیه(۱)
- تشییع و تدفین(۱)
- تحصیلات(۱)
- برات(۱)
- اندرونی(۱)
- اعیاد(۱)
- اسلحه(۱)
- اسب و اسب سواری(۱)
- ارث(۱)
- آیین و مراسم (۱)
- آینه(۱)
- آرایش و پیرایش(۱)
- آداب معاشرت(۱)
- آبستنی (۱)
- آب و هوا(۱)
موضوع
مجموعه ها
افراد
- Dآمنه دفتر الملوک
اماکن
- تهران(۸)
- کرمانشاه(۶)
- پلایین (تهران)(۳)
- قزوین(۳)
- کرمان(۲)
- مراغه(۲)
- عراق(۲)
- تبریز(۲)
- اردبیل(۲)
- کردستان(۱)
- کربلا(۱)
- پاریس(۱)
- وین(۱)
- ویشی(۱)
- ویسبادن(۱)
- همدان(۱)
- نیس(۱)
- نجف(۱)
- ملک کندی (آذربایجان)(۱)
- ملایر(۱)
- بیشتر
- تهران(۸)
- کرمانشاه(۶)
- پلایین (تهران)(۳)
- قزوین(۳)
- کرمان(۲)
- مراغه(۲)
- عراق(۲)
- تبریز(۲)
- اردبیل(۲)
- کردستان(۱)
- کربلا(۱)
- پاریس(۱)
- وین(۱)
- ویشی(۱)
- ویسبادن(۱)
- همدان(۱)
- نیس(۱)
- نجف(۱)
- ملک کندی (آذربایجان)(۱)
- ملایر(۱)
- مشهد(۱)
- قم(۱)
- صومعه (آذربایجان)(۱)
- شیراز(۱)
- سوئیس(۱)
- رستم آباد (شمیرانات)(۱)
- خلیفه آباد (لرستان)(۱)
- حسین آباد(۱)
- تویسرکان(۱)
- تفلیس(۱)
- بروکسل(۱)
- برلین(۱)
- اسمعیل آباد(۱)
- استانبول(۱)
- ارومیه(۱)
- اراک (عراق عجم)(۱)
- آذربایجان(۱)